حقیقت نامه

حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (ضرب المثل اسپانیائی)

حقیقت نامه

حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (ضرب المثل اسپانیائی)

بحثی جالب پیرامون ابعاد

بسم الله الرحمن الرحیم


چندی پیش به تبع شرایط درسی با خودم فکر میکردم که تعریف نقطه چیست؟ کتاب ها را زیر و رو کردم. هرچه در موردشان اندیشیدم نتوانستم تعریف مناسبی از نقطه ارائه کنم. خواستم بگویم کوچک ترین عنصر بصری یا کوچکترین عنصر مفهومی ریاضی و یا ... که دیدم نمیشود و این تعریف کامل نیست و عینیت ندارد و تعریفی تخیلی ست.


هر چه تلاش کردم نتوانستم مصداق قابل لمس و قابل درکی از نقطه ارائه کنم،به اطرافم که نگاه کردم هیچ چیز بدون بعدی را ندیدم و نتوانستم مثالی عینی برای خود بتراشم. تصمیم گرفتم که از آن رد شوم و به سراغ خط بروم و تعریفی از آن را بیایم. در کتب مربوطه نوشته شده بود که خط از حرکت نقطه در یک جهت معین حاصل میشود!!! اما وقتی تعریفی کامل از نقطه وجود ندارد پس چگونه میتوان از آن به خط رسید؟ در واقع نقطه وجود خارجی و عینی ندارد پس چطور میتوان چیزی را که وجود ندارد را در جهتی معین حرکت داد تا خط حاصل شود؟ به هر حال اینبار هم تعریف خط را کامل نیافتم و نتوانستم بپذیرم که از حرکت یک عنصر صفر بعدی در جهتی معین میتوان به عنصری یک بعدی مانند خط رسید. کما اینکه برای خط نیز مانند نقطه نمیتوان تعریفی مادی و عینی ارائه کرد ، چرا که در طبیعت مادی خط وجود ندارد،همانگونه که نقطه وجود ندارد! نقطه صفر بعدی ست و عنصر صفر بعدی قابل دید نیست. خط یک بعدی ست و هیچ چیزی در این جهان یک بعدی نیست.

(روی عکس کلیک کنید تا بتوانید نوشته هایش را بخوانید)

به سراغ صفحه یا سطح رفتم،چیزی که میگویند دو بعدی ست ، در تعاریف آمده که از گسترش خط در جهتی معین صفحه پدید می آید.اما از گسترش کدام خط؟ خطی که از حرکت نقطه در جهتی معین حاصل میشود. کدام نقطه؟ نقطه ای که حاصل خطای چشم ماست و یک عنصر ذهنی ست و وجود خارجی ندارد. پس در نتیجه نمیتوان از سطح که دارای دو بعد است نیز تعریفی ارائه کرد.


در مصداق یابی برای سطح میگویند: صفحات کاغذ دو بعدی اند! یعنی طول و عرض دارند اما ارتفاع ندارد! یک شی اگر ارتفاع نداشته باشد اگر ارتفاعش ضرب در 2 به بالا شود نباید به ضخامتش اضافه شود ، اما همانگونه که از شمایل کتاب ها پیداست چندین صفحه ی روی هم میشود یک کتاب که ضخامت دارد. پس نمیتوان گفت یک برگ کاغذ فاقد ضخامت است.

در تعریف حجم گفته اند: از گسترش صفحه در جهات مختلف پدید می آید! اما کدام صفحه؟؟ این مورد هم مانند موارد قبلی تعریف مناسبی نیست.


پس برای تعریف نقطه ، خط ، سطح و حجم باید از حجم شروع کنیم و به نقطه برسیم و نه بالعکس.

ما انسان ها در دنیای 3 بعدی زندگی میکنیم،تمام اشیاء و اجسام و عناصر پیرامون ما سه بعدی اند،تنها یک مورد است که دو بعدی ست و اگر ضخامتش ضرب در 1000 هم شود باز هم صفر است و آن سایه است.

دانشمندان میگوید هر جسم 3 بعدی سایه اش دو بعدی ست و در نتیجه سایه اجسام سه بعدی موجود در جهان ما دو بعدی ست. این قانون را میتوان برای عناصر 4 بعدی به بالا نیز به کار برد. یعنی میتوان گفت که عناصر 4 بعدی سایه شان میشود 3 بعدی.


در مورد اجنه گفته اند که آنان دارای یک بعد اضافی نسبت به انسان اند و آن بعد ، بعد زمان است. اینکه میشنویم هر روز 24 ساعت است و هر ساعت 60 دقیقه و هر دقیقه 60 ثانیه و ...یک قرارداد و یک استاندارد جهانی میان انسان هاست و در جهان آخرت و دنیای اجنه این تعریف از زمان بی معنی ست.


جنیان بعد چهارمی را دارا هستند که همانطور که اشاره کردم بعد زمان است. زمان آنها نسبت به زمان ما بسیار سریع است و علت دیده نشدن آنان توسط ما هم همین مورد است،چرا که اگر جسمی با سرعتی مانند سرعت نور از کنار ما بگذرد هرگز ما قادر به دیدنشان نیستیم. بلکه میتوان گفت علت طی الارض آنان نیز همین است. پس در نتیجه طی الارض برای آنان موضوع عجیبی نیست چرا که آنان اصلا قدرت طی الارض ندارند و تنها مسبب سرعت آنان ،تفاوت نسبت زمان است.


مانند این است که بگوییم یک پلنگ نسبت به یک مورچه قدرت طی الارض دارد! طی الارض مختص اولیاء الله است و بس.

همین تفاوت نسبت و تعریف زمان در جهان 3 بعدی انسان ها و جهان 4 بعدی جنیان باعث شده که اجنه عمر بیشتری داشته باشند،کما اینکه میگویند زعفر جنی که در واقعه ی کربلا حضور داشت همین 50 سال پیش از دنیا رفت.

البته اگر به همان جنیان بگوییم شما چه قدر عمر میکنید بگویند 30 سال(به تعریف زمان خودشان) اما طبق تعریف زمان ما آنان بالای 3500 سال عمر میکنند.


حال سوال اینجاست: خداوند رحمان چند بعدی ست؟ 5 ؟ 6 ؟ و یا شاید هم 7 بعدی؟؟؟ ابعاد اضافی خداوند نسبت به ما انسان ها چیست؟ کسی چه میداند؟ اگر جنیان میتوانند به وسیله ی یک بعد اضافی به نام زمان این چنین قدرت سرعت و شبه طی الارضی را به دست آورند ، پس خداوند نیز طبیعتا باید دارای قدرت های خارق العاده باشد. پس اینکه خداوند در همه حال همه ی انسان ها را میبیند و اوست که بر همه چیز دانایی دارد ،میتواند با علم و عقل بشری هم توجیح شود.

پایان/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد