حقیقت نامه

حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (ضرب المثل اسپانیائی)

حقیقت نامه

حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (ضرب المثل اسپانیائی)

دموکراسی در تلقی اسلام

هوالحکیم


در مبحث حکومت و حکومت داری،یکی از مسائلی که به شدت ذهن ما رو مشغول خودش میکنه،اینه که آیا حکومت دینی ،درش دموکراسی هست و آیا دموکراسی منافاتی با ولایت فقیه و ... نداره؟؟؟


برای تبیین این مسئله باید ابتدا ببینیم که اصلا آیا حکومت دینی بر آمده از شریعت اسلام هست،یا صرفا این تئوری و نیز تئوری ولایت فقیه یک عکس العمل و یک واکنش در برابر عقیده ی سکولاریزم،یعنی جدایی دین از دنیا و سیاست بوده؟


 تفکر جدایی دین از سیاست،در پایان قرون وسطا و توسط مسیحیت پذیرفته و اجرایی شد،دلیلش هم تحریفات انجیل،الاهیات عقل ستیز مسیحیت ، خشونت کلیسا و ... بود،یعنی به هیچ وجه مسیحیت نمیتونست یک حکومت رو بر مبنای شریعت دینی اداره کنه. 

به همین خاطر در عصر رنسانس دیگر خبری از دخالت مسیحیت در امور سیاسی و دنیوی نبود و صرفا مسیحیت خلاصه شد در مکانی به نام کلیسا ، جایی که هر یکشنبه مسیحیان بروند آنجا و اعتراف به گناه کنند.


اما این نکته رو مدعیان جدایی دین از سیاست و دنیا بهش توجه نکردند که به هیچ وجه دین مساوی با الاهیات مسیحی و کلیسایی نیست،در واقع نمیشه گفت چون مسیحیت در سیاست شکست خورد پس تمام ادیان همینطور اند.


اسلام کامل ترین دین است و خداوند هم به این موضوع در قرآن اشاره فرموده،اما مسیحیت بر خلاف باور اکثریت دینی کامل و جهانی نبوده،و سهوا جهانی شده،به همین دلیل در بسیاری از امور تحریف شده و شکست میخورد.


اسلام برای تمام امور انسان برنامه دارد،از جزئیات معنویات شخصی گرفته تا سایر مسائل اجتماعی مانند قرض دادن و قرض گرفتن،جنگ و صلح ، ازدواج و کیفیت طلاق و مسائل مربوط به مهریه و روابط خانوادگی و ....


در اسلام،برنامه چنین است که انبیاء یک به یک می آیند و بشر را به صلاح و رستگاری دعوت میکنند،آنها به عنوان رهبران دینی، رهبران سیاسی و ... مردم را هدایت میکنند به طوری اگر امکان ایجاد حکومت داشتند،تشکیل حکومت هم میدادند مانند برخی از پیامبران از نمونه، حضرت سلیمان (ع)،حضرت داود (ع) ، حضرت محمد (ع)، حضرت موسی (ع) که البته حکومتی آنچنان که باید و شاید نتوانست ایجاد کند اما باز هم در مقام یک رهبر سیاسی مقتدر وظیفه ی رسالتی خود را به نحوه احسن به انجام رسانید.


پس از انبیاء این مسئولیت به گردن ائمه افتاد و آن ها در نقش یک امام که هم رهبر دینی بودند و هم رهبر سیاسی و اجتماعی ، هر کدام به نحوی مسئولیت خویش را به دوش کشیدند،برای مثال امیرالمومنین علی(ع) پس از 25 سال خانه نشینی فرصت حکومت پیدا کرد و تجلی حکومت ولی معصوم را طی 4 سال به رخ همگان کشید. اما خب تقریبا پس از ایشان هیچ یک از ائمه فرصت تشکلی و یا اداره یک حکومت اسلامی را پیدا نکردند،تا اینکه عصر غیبت امام عصر(عج) فرا رسید.


خب،تکلیف چیست؟؟ پس از غیبت ایشان چه باید کرد،انبیاء و ائمه همه و همه به دنبال تشکیل یک حکومت اسلامی و دینی بودند،که برخی توانستند و برخی نه،حال چه کنیم؟

آیا دیگر نباید حکومت اسلامی تشکیل داد؟؟ آیا پس از غیبت باید به لیبرال دموکراسی و جدایی دین از سیاست پناه برد؟؟


آیا خداوند برای این جای کار برنامه ندارد؟ چطور میتوان باز هم به حکومت یک ولی معصوم رسید ؟ آیا باید دین را از سیاست جدا کرد تا موقعی که امام عصر بیاید و خود حکومتی دینی تشکیل دهد؟؟؟


در اسلام،حاکم و ولی اصلی خداست،سپس به اذن او نبی اش و سپس آن مومنی که در رکوع نمازش زکات داد.

اما پس از این چه؟؟؟ من به شما میگویم، پس از غیبت امام دوازدهم ما شیعیان،فقهایی آمدند و رهبریت شیعه را بر عهده گرفتند،این فقهای عادل و صالح تا کنون تشیع را سر پا نگه داشتند و امروز که تنها تشیع مقابل ظلم و فساد و بی عدالتی ایستاده را ما اول مدیون خدا و مدیون امام عصر(عج) و مدیون زحمت ها و رهنمود های این اولیاء فقیه هستیم.


این زعماء ی فقیه پس از 4 نائب خاص امام عصر(عج) به طور زیر زمینی رهبریت شیعه را بر عهده گرفته بودند،تعداد آن ها 61 نفر بود و دو نفر آخر این 61 زعیم به طور آشکارا و علنی حکومت دینی را تشکیل داده و آن را رهبری کردند.


اسامی آن ها را میتوانید در کلیپ صوتی زیر بشنوید:


دانلود


بله اسامی چندی از آن ها را قبلا شنیده اید؛

شیخ صدوق ، شیخ مفید ، شیخ طوسی ، سید مرتضی علم الهداء ، شیخ طبرسی ، علامه حلی ، شهید اول ، شهید ثانی ، شیخ بهائی ، میر داماد، علامه مجلسی ، میرزای شیرازی ، اخوند خراسانی ، عبدالکریم حائری یزدی و روح الله موسوی خمینی (ره) و سید علی حسینی خامنه ای (مد ظله العالی)



همچینین میتوانید در تصویر زیر نگاهی اجمالی داشته باشید به اسامی این زعماء:

(البته تصویر کیفیت نامطلوبی دارد ، اما خب چه میتوان کرد)



و همانطور که گفتم بالاخره پس از زعامت 59 زعیم به طور مخفیانه و زیر زمینی ، امام خمینی(ره) حکومت اسلامی و دینی را با نیت سرافرازی امت اسلامی و رسیدن به حکومت ولی معصوم و با انقلاب همگانی مردم تشکیل نمود و پس از او تا کنون رهبر معظم انقلاب این حکومت را رهبری میکند.


این از برنامه اسلام و روند این برنامه که تا کنون به یاری حق و لطف امام زمان (عج) تا اینجا به خوبی پیش آمده و به امید خدا به حکومت امام عصر (عج) پیوند خواهد خورد.


اما دموکراسی چه میگوید:

دموکراسی یک لغت با ریشه یونانی ست که از دو کلمه Demo به معنای مردم و Kratos به معنای قدرت گرفته شده است.

دموکراسی از شعار های اصلی مکتب لیبرالیسم است،تا کنون تعاریف متعددی از آن ارائه شده،که تقریبا میتوان آن را در چند تعریف خلاصه کرد.


- دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم

- دموکراسی یعنی شراکت عموم مردم در اداره حکومت و جامعه

-دموکراسی یعنی مشورت پذیری حکومت از مردم برای تقلیل و کاهش خطا

- دموکراسی یعنی شرکت مردم در انتخابات برای دادن مشروعیت به نوع حکومت و نظام - به عبارت دیگر دموکراسی یعنی هر حکومتی و نظامی که مردم به آن رای دادن مشروعیت دارد و آن حکومت باید جامعه را اداره کند.

- دموکراسی در زبان فارسی یعنی مردم سالاری


خب ، ظاهر تعاریف بالا بسیار زیبا و گول زننده است، اما یک به یک باید بررسی شوند،البته اسلام با برخی از تعاریف دموکراسی مخالف است، و برای مثال اسلام با مردمی بودن حکومت مخالف نیست،کما اینکه اگر نظامی مردمی نباشد،اشرافی ست لابد و این مورد تایید اسلام نیست.


اسلام با این تعریف دموکراسی که میگوید ملاک حقانیت و مشروعیت یک حکومت رای مردم است،مخالف است.
از نظر اسلام ملاک حقانیت حکومت را انسان ها تعیین نمیکنند،بلکه این ملاک را دین تعیین میکند.
برای مثال اکنون حکومت اسرائیل در فلسطین مشروعیت ندارد ، هرچند از 7 میلیارد انسان موجود، 6/99 میلیارد آن ها رای به تشکیل این حکومت دهند.

در نظر اسلام ملاک یک حکومت دینی بودن آن و انسانی بودن آن است،ملاک قدرت نظامی و میزان سرمایه داری حکومت داران نیست ، ملاک تقواست و حقانیت در عدالت خواهی و اصلاح امور است.

در نظر اسلام رای مردم در حقانیت و مشروعیت ولی فقیه تاثیری ندارد،حتی اگر همه انسان ها وی را قبول نداشته باشند،اگر او دارای شرایط یک ولی فقیه باشد،مردم موظف اند از وی پیروی کنند،هر چند مخالف مقاصد سیاسی و دنیوی شان باشد.

چنانچه در دوره ی امیرالمومنین علی(ع) هم رای مردم به خلافت ابوبکر بود(با اینکه حدود 70 هزار نفر شاهد واقعه ی غدیر بودند) اما آیا در حقانیت و مشروعیت امام علی(ع) خللی وارد شد؟؟

امروز هم همینطور است،حتی اگر اکثریت ایران با رهبریت ، رهبر و ولی امر مسلمین جهان که حتی شیعیان عرب و برخی از اهل سنت عرب هم وی را ولی امر میدانند، مخالف باشند،آن هم صرفا به جهت منافع سیاسی و اقتصادی شان،تا وقتی که خبرگان رهبری که نمایندگان مردم برای نظارت بر رهبری اند،ایشان را تایید میکنند،ایشان زعیم باقی خواهند ماند و دموکراسی و شعار های غربی و الحادی که هیچ ربطی به اسلام ندارد،نمیتواند ولایت فقیه را به حاشیه براند.

البته باز هم اشاره میکنم که اسلام با برخی از اصول دموکراسی مخالف نیست،برای مثال انتخابات ریاست جمهوری و سایر انتخابات یک حکومت دینی و اسلامی اشکالی ندارد،اما این تعریف دموکراسی که مردم حق را معین میکنند و مردم به یک نظام مشروعیت میدهند با تلقی اشلام که میگوید،دین و شریعت حقانیت را مشخص میکند و ملاک عادل بودن و تقوا و دینمداری ولی ست و خداوند و شریعت اش به یک حکومت مشروعیت میدهند،در تضاد است.

میتوان حکومت دینی، و اصلا اصل یک حکومت را از جهات مختلف بررسی کرد،مثلا دیدگاه آنارشیست ها و عقیده به اینکه اصلا تشکیل حکومت لازم نیست و هیچ کس حق حکومت بر دیگری را ندارد،اما چون بحث خارج از حوصله ما و دوستان است،همین جا موضوع را خاتمه میدهیم،البته در صورت لزوم در مقالات بعدی آن ها را نیز بررسی میکنیم.

والسلام...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد