حقیقت نامه

حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (ضرب المثل اسپانیائی)

حقیقت نامه

حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (ضرب المثل اسپانیائی)

ناگفته هایی در مورد عمر بن خطاب – بخش 3

بسم الله الرحمن الرحیم

در دو بخش قبلی به 5 موضوع پیرامون خلیفه ی دوم صدر اسلام پرداختیم ،در بخش قبلی روشن شد که عمر بن خطاب چگونه به قدرت رسیده و چه کسانی از قدرت گرفتن او ناراضی بودند و نیز دریافتیم که وی از نظر خلق و خوی و شخصیت چگونه بوده است.

در این بخش از مقاله ان شاالله به 3 موضوع دیگر خواهیم پرداخت که یکی از آنها حمله عمر و دار و دسته اش به خانه ی علی(ع) و زهرا(س) است برای دستگیری علی بن ابی طالب و بیعت اجباری گرفتن از او...

در مورد بیعت اجباری مطالبی در بخش قبلی ذکر شد.

6- حمله به خانه ی اهل بیت پیامبر (ص)

یکی دیگر از موضوعاتی که لازم هست در مورد زندگانی خلیفه ی دوم بدانیم،قضیه ی حمله ی وی و همراهیانش به خانه ی امیرالمومنین و زهرا(س) به قصد گرفتن بیعت اجباری از علی بن ابی طالب(ع) و زبیر است.

پس از شهادت پیامبر(ص) ابوبکر و عمر و چند تن دیگر از اصحاب از بهت شهادت رسول الله استفاده کردند و سریعا سقیفه رو تشکیل دادند تا از میان خودشان کسی را به عنوان جانشین و خلیفه تعیین کنند،در حالی که پیامبر(ص) صراحتا تاکید بر جانشینی علی(ع) داشتند و حتی عمر و ابوبکر هم این را میدانستند.


از میان صحابه رسول الله تنها علی بن ابی طالب(ع) ، زبیر ، ابوذر ، سلمان فارسی و مقداد با خلافت ابوبکر مخالف بودند(و جمعی از مهاجرین) و جالب است بدانید که حتی زبیر نیز قبول داشت که پیامبر علی(ع) را جانشین قرار داده و حقا که او لایق ترین صحابه به خلافت مسلمین است.


به غیر از این 5 نفر که نام بردیم بقیه ی صحابه راضی به خلافت ابوبکر بودند،البته برخی به خاطر ترس و برخی به خاطر دریافت پست و مقام و مقاصد دیگر تن به این بیعت دادند. از میان صحابه ی مخالف امیرالمومنین علی(ع) و زبیر ،بیعت شان مهم تر از باقی بیعت ها بود چرا که تنها این دو میتوانستند بعد ها دست به قیام بزنند و خلافت غصبی ابوبکر را سرنگون کنند،البته هدف عمر و ابوبکر بیعت گرفتن از تمام مخالفان بود.


ابوبکر هنگام بیعت با موافقین خود غیبت برخی مهاجران و علی(ع) و زبیر و مقداد و دیگر صحابه را احساس کرد و عمر را به دنبالشان فرستاد. 5 نفر مخالف همراه با چندین نفر از مهاجرین در خانه ی علی(ع) تحصن کرده بودند.

عمر بن خطاب پشت در خانه آمد و به آنان گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم؛ مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد درحالى که شمشیرش را کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع یاران عمر هجوم آوردند و شمشیر را از دستش گرفتند. (تاریخ طبری ج3 ص 202 -  شرح نهج البلاغه ج2 ص45)


و در نقلی دیگر آمده که عمر پس صدا زدن آنان و بیرون نیامدنشان هیزم آورد و گفت: یا بیرون می آیید یا بی تردید خانه را با اهلش به آتش میکشم.( الإمامة والسیاسة، ج 1،‌ ص 3)


به راستی آیا عمر نمیدانست که دخت پیامبر در خانه است که میگفت خانه را با اهلش میسوزانم؟

و نیز نقل شده که حضرت زهرا(س) پشت در خانه نشسته بودند،زمانی که عمر تهدید به آتش زدن کرد،فاطمه(س) فرمود: ای پسر خطاب ، آیا میخواهی درب خانه ام را بسوزانی؟ عمر گفت : آری .( أنساب الأشراف بلاذری دارالمعارف ج1 ص586)


پس درب خانه را آتش زد و با لگد بر آن کوبید. میگویند: لگد وی پس از برخورد با در به فاطمه(س) نیز برخورد کرد و سبب سقط محسن شد(لسان المیزان، ج 1، ص 268)


عمر که زبیر را نیز دستگیر کرده بود به سراغ علی(ع) آمد و با همکاری یاران خود وی را دستگیر کرد و برای بیعت برد.

پس از آن واقعه حضرت زهرا(س) به سبب سقط جنین مریض شد و بر بستر افتاد و گفته اند که تا زمان شهادتش با آنان قهر بود و طبق نقلی حضرت بعد ها به آن دو فرمودند: من خدا و فرشتگان را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا اذیت کردید و در ملاقات با رسول الله از شما دو نفر شکایت خواهم کرد و در هر نمازم شما را نفرین میکنم.( الإمامة والسیاسة، ج 1،‌ ص 17)


ابو جعفر طبرى امامى در دلائل الامامة از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است:

حضرت فاطمه علیها السّلام روز سه شنبه، سوم ماه جمادى الثانى سال یازدهم هجرى از دنیا رحلت نمود. علّت وفات آن حضرت همان ضربه‏اى بود که قنفذ غلام عمر به امر او وارد کرده بود.

حضرت زهرا به علت آن ضربه محسن را سقط نمود و بدین جهت به شدّت بیمار شد و اجازه نداد احدى از آن افرادى که وى را اذیت کرده بودند نزد او وارد شوند.


آن دو نفر که از اصحاب پیامبر خدا بودند (ابو بکر و عمر) از حضرت على علیه السّلام تقاضا نمودند نزد فاطمه براى ایشان شفاعت نماید.

حضرت امیر براى آنان اجازه گرفت و به حضور آن حضرت رفتند و گفتند: اى دختر پیغمبر! حال شما چطور است؟

فرمود: خداى را شکر، خوبم. آنگاه به ایشان فرمود: آیا نشنیدید که پیامبر خدا مى‏فرمود: فاطمه پاره‏اى از تن من است، کسى که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و کسى که مرا اذیت کند خداوند را اذیت کرده؟ گفتند: شنیده‏ایم.

فرمود: به خداوند سوگند که شما مرا اذیت کرده‏اید. آنان از نزد فاطمه خارج شدند در حالى که آن بانو همچنان بر آنان خشمناک بود.(زندگانى حضرت زهرا علیها السلام(روحانى) ص 593)


در مورد شهادت حضرت زهرا(س) نقل ها و اسناد تاریخی بسیاری موجود است که دوستانی که علاقه مند به مطالعه ی آنها هستند با یک سرچ ساده ی اینترنتی به هزاران مقاله و مطلب در این باره بر میخورند.


7- برخی اقدامات تاسف بار عمر بن خطاب

عمر بن خطاب در دوران زندگانی خود ، کار های متاثر کننده بسیاری را انجام داده که قصد داریم به تعدادی محدود از آن ها اشاره کنیم.

از مسائل تاسف بار صدر اسلام یکی آن است که عمر بر روی منبر بود احساس کرد که بادی از او خارج شد. گفت ای مردم من مخیر شدم بین اینکه از شما بترسم در کار خدا و یا اینکه از خدا بترسم در کار شما پس ترجیح دادم که از خدا بترسم پس بدانید که من (بوووق) و الان برای تجدید وضو از منبر پایین می آیم. (عیون الاخبار ابن قتبة دینوری جلد ١ صفحه ٢٦٧)


واقعا جای تاسف است که خلیفه ی مسلمین اختیار خود را ندارد،آیا منبر رسول الله جای این کثافت کاری هاست؟ وای بر آن امت رسول الله و البته حقشان است ،وقتی حجت خدا پس زده میشود افرادی مانند عمر بن خطاب باید هم به میدان وارد شوند.


در کتاب مکاشفة القلوب ص 459 آمده که عمر بن خطاب حتی بعد از اسلام آوردن و در زمان حیات پیامبر شراب مینوشید. در مورد شراب خوردن عمر بن خطاب نکته ای جالب در یکی از کتاب ها مشاهده کردم که بد نیست در این جا ذکر کنم : در کتاب خاطرات همفر(جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی) صفحه ی 44 آمده که جاسوس انگلیسی با محمد بن عبدالوهاب در مورد حرمت شراب گفتگو میکرد و سعی داشت که به عبدالوهاب القا کند که شراب حرام نیست وگرنه پیامبر به عمر بن خطاب بابت شراب خوردنش حد میزد. محمد بن عبدالوهاب هم گفت: در خبر ها آمده که عمر شراب را با آب مخلوط میکرد تا خاصیت مستی اش از بین برود.


بله از دل همین افکار مریض امثال محمد بن عبدالوهاب که این چنین شراب خواری عمر را توجیح میکنند باید هم فرقه هایی مانند وهابیت بیرون بزند.

از دیگر اتفاقات تاسف بار شک عمر بن خطاب در نبوت رسول الله (ص) بود. قضیه از این قرار بود که پیامبر خدا در خواب دیدند به همراه صحابه ی خود در حال طواف کعبه هستند،صبح آن روز خواب را با صحابه در میان گذاشتند و تاویل آن را این گونه بیان کردند که ان شاالله وارد مکه شده و اعمال حج را به جا می آوریم. مردم آماده عزیمت به حج شدند اما زمانی که به حدیبیه رسیدند،قریش از ورود آنان جلو گیری کرد. پیامبر صلح حدیبیه را امضاء کردند و قرار شد به جای آن سال ، سال بعدش به حج بیایند.


این موضوع بر عمر گران آمد و آنان را به شک انداخت که شاید پیامبر خدا به آنان دروغ گفته که چنین خوابی را دیده و نزد رسول الله آمد و گفت:  مگر شما پیامبر خدا نیستید؟ حضرت فرمود: آری ، اگر ما بر حقیم و آنان نا حق پس چرا باید این چنین با ذلت برگردیم؟ سپس سوره ی فتح نازل شد.


در نقل ها آمده که عمر در آن موقع گفت: قسم به خدا ! از زمانی که اسلام آورده‌ام ، جز امروزدر نبوت رسول خدا شک نکرده‌ام . (صحیح البخاری، ج 4، ص 70 و ج  6، ص 45 - تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج 2 ، ص 371 تا 372 - المصنف ، عبد الرزاق الصنعانی ، ج 5 ، ص 339 تا 340 - المعجم الکبیر ، الطبرانی ، ج 20 ، ص 14 - تفسیر الثعلبی ، الثعلبی ، ج 9 ، ص 60 - الدر المنثور ، جلال الدین السیوطی ، ج 6 ، ص 77 - تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 57 ، ص 229 – صحیح ابن حیان ج 11 ص 224 )


در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده که عمر گفت: اگر یاورانی داشتم تن به ذلت نمیدادم! (ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه ج 12 ص 59)


بلی گویا از نظر عمر بن خطاب پیامبر با پذیرفتن صلح حدیبیه و اینکه سال بعد به قصد حج بیایند تن به ذلت داده و خداوند نیز پیامبرش را ذلیل و خوار کرده ! (نعوذ بالله)


اما بعد ها عمر به خاطر آن حرف و آن افکار شیططانی سخت پشیمان شد ، چنانچه خودش میگوید: از ترس سخنی که آن روز گفتم ، آن قدر روزه گرفتم و صدقه دادم و نماز خواندم و بنده آزاد کردم که امیدوارم به خیر و خوبی تبدیل شود .( مسند أحمد بن حنبل ، ج 4 ، ص 325 ، ح 18152 - فتح الباری شرح صحیح البخاری ، أحمد بن علی بن حجر العسقلانی ، ج 5 ، ص 346 - عمدة القاری شرح صحیح البخاری ، بدر الدین العینی ، ج 14 ، ص 14)


8- رفتار عمر با رسول خدا (ص)

در مورد این موضوع قبلا در مقاله ای جداگانه مطالبی را ذکر کردم در اینجا نیز مختصرا به آن اشاره میکنیم:

پیامبر(ص) در آخرین روز های عمر شریف خود ، هنگامی که در بستر بودند،فرمودند: کاغذ و قلمی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم(یا بگویم و شما بنویسید) تا پس از من گمراه نشوید. عمر بن خطاب گفت: همانا بیماری بر رسول خدا مسلط شده و دارد هذیان میگوید. یا رسول الله قرآن پیش شماست ، همانا کتاب خداوند برای ما بس است. بین صحابه درگیری پیش آمد و عده ای میگفتند که برای رسول خدا کاغذ و قلم بیاورید و عده ای نیز که نگران بودند مبادا پیامبر بخواهد جانشین خود را کتبا تعیین کند ، از این کار سرباز زدند. این نقل ها در صحیح ترین کتاب اهل سنت یعنی صحیح بخاری ذکر شده است (صحیح بخاری جزء 14 ص281 - صحیح بخاری جز8 ص 28 - الطبقات الکبرى ج2 ص243 و 244 )


عمر بعد ها به این کار خود اعتراف نمود، در نقلی تاریخی به نقل از ابن عباس، عمر بن خطاب میگوید: پیامبر خدا هنگام مریضی میخواست به نام علی تصریح کند اما من جهت دلسوزی برای اسلام ، مانع آن شدم. (شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید معتزلی جلد 12 صفحه ی 20 و21)


البته این تنها مورد بد رفتاری و انجام ندادن امر رسول الله از طرف عمر نیست.

در کتب اهل سنت آمده که روزی پیامبر(ص) به ابوهریره فرمود: برو و هرکس را که توحید پیشه کرده و ایمان دارد را به بهشت مژده بده . ابوهریره بیرون شد و اولین فردی را که برخورد کرد عمر بود. عمر گفت: کجا میروی؟ ابوهریره قضیه را برایش بازگو کرد. عمر که به خشونت معروف بود چنان مشتی بر سینه ی ابوهریره کوبید که گریه وی در آمد!!! ابوهریره به نزد پیامبر بازگشت و پیامبر علت گریه اش را پرسید. او گفت که عمر مرا به سبب کاری که شما امر فرموده بودید ، مشتی بر سینه ام زد.

پیامبر به عمر فرمود: ای عمر ! چرا اینکار را کردی؟ عمر گفت: آیا شما این فرمان را به او دادید؟ پیامبر فرمود: بلی ، من دستور دادم. عمر گفت: نه اینکار را نکن ، چون میترسم مردم از با دلخوشی به این وعده دست از عمل بردارند. پیامبر فرمود: بگذار بردارند! (صحیح مسلم ج 1 / 44، الغدیر ج 6 / 176(در کتاب الغدیر سورس های کتب اهل سنت نوشته شده است))


أَطِیعُواْ اللّهَ و َأَطِیعُواْ الرَّسُولَ .(سوره نساء آیه 59)
اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا را.

وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا.(سوره جن آیه 23)
و هر کس نافرمانى خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و همیشه در آن مى‏مانند!


پایان/


حقیقت نامه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد