حقیقت نامه

حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (ضرب المثل اسپانیائی)

حقیقت نامه

حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (ضرب المثل اسپانیائی)

اکثریت یا اقلیت ، کدامین حق اند؟

وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ

و بیشتر مردم هرچند اصرار داشته باشی ، ایمان نخواهند آورد (سوره یوسف 103)

 

شاید بار ها برایتان بیش آمده باشد که به این موضوع فکر کرده باشید که اگر ما شیعیان بر حق ایم پس چرا تعدادمان اینقدر کم است؟ در کل 300 میلیون شیعه در جهان وجود دارند که آن هم همگی شیعه 12 امامی نیستند.

در کشور خودمان اگر نگاهی بیندازیم ، باز هم تعداد کمتری وجود دارند که به ولایت فقیه و حکومت اسلامی معتقد باشند. برخی معتقد اند که در این گونه موارد باید همرنگ دیگران شد تا موجب رسوایی نشود....

 

بنده تا کنون بسیاری را دیده ام که استدلالشان برای حقانیت ، حزب ، عقیده و یا نظرشان این است که ما اکثریت هستیم پس حق نیز هستیم،در واقع این دسته از افراد ملاک حقانیت خود رو کمیت عددی خودشون میدونند.مثلا برخی از اهل سنت میگویند: در حقانیت ما سنی ها همین بس که اکثریت مسلمانان رو تشکیل میدیم.خب اما توجه ندارند به این موضوع که در این صورت مسیحیت نسبت به اسلام حق است ، چرا که مسیحیت حدود 1 میلیارد نفر بیشتر از اسلام پیرو دارد.  

گاهی هم نوعی احساس اضطراب و عدم اعتماد به نفس به برخی دست میدهد که نکند ما که معتقد به عقیده ای خاص هستیم و اکثریت این عقیده رو قبول ندارند پس شاید ما بر حق نیستیم؟!!

 

و در بسیاری از اوغات ، برخی جوابی قانع کننده برای این سوال خود ندارند و در نتیجه به فکر تغییر عقاید خود می افتند و یا ترجیح میدهند که عقاید خود را پنهان کنند.

 

حقیقت امر این است که اصلا ملاک برتری جمعیتی و کثرت افراد نیست،بلکه ملاک الهی بودن ، عقلانی بودن و مبنای دینی و شرعی داشتن است.

 

در صدر اسلام،زمانی که رسول خدا(ص) دست امیرالمومنین علی(ع) را بلند کردند و فرمودند: هر کس من مولا و ولی اویم از این پس علی مولا و ولی اوست.هزاران نفر این موضوع را دیدند و با علی(ع) بیعیت کردند،اما آیا زمانی که همان افراد بر روی ابوبکر اجماع کردند، و تنها 4 نفر پس از رحلت(یا بهتر بگوییم شهادت) پیامبر مکرم اسلام(ص) سر بیعیت خود ماندند،حق و حقانیت با اکثریت هزاران هزار نفری بود ، یا با اقلیت 4 نفری؟؟؟

 

آیا از بین 600 هزار نفر بنی اسرائیلی،اکثریتی حق بودند که قائل به پرستش گوساله سامری بودند یا اقلیت معتقد به توحید و یگانگی؟؟؟

 

بله این بار هم اکثریت جامعه اشتباه میکنند که گمان دارند برتری جمعیتی معیار حقانیت است!

بار ها طعنه ها و کنایه های اکثریت را شنیدیم و بار ها با خود گفتیم چرا ما اینقدر کم هستیم ؟ حزب اللهی های ولایت مدار که تعدادمان بسیار کم است، در مقابل 7 میلیارد نفر ادعای حقانیت میکنیم؟

 

سری به قران بزنیم،کتابی که به تمامی سوالات کلیدی مان پاسخ گفته،اما ما آن را درک نکردیم...

 

در قرآن آیات بسیاری در مورد اکثریت ۀمده که برای مثال به تعدادی از آن ها اشاره میکنیم.

 

 

- وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ

 - اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند،آنان فقط از گمان و پندار پیروی میکنند و تنها به حدس و تخمین تکیه میزنند. (انعام 116)

 

 

- إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ لَّا رَیْبَ فِیهَا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ

  در حقیقت رستاخیر قطعا رخ میدهد و در آن هیچ تردیدی نیست ولی بیشتر مردم ایمان نمی آورند . (غافر 59)

 

 

- لَقَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ

 - قطعا حقیقت را بر شما عرضه داشتیم ولیکن اکثر شما حقیقت را خوش نداشتید. (الزخرف 78)

 

 

- قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُم مُّشْرِکِینَ

 - بگو در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی را که پیش از شما بودند، چه شد! بیشتر آن ها مشرک بودند. (روم 42)

 

 

- المر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِیَ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ الْحَقُّ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ

 - المر ، این است آیات کتاب و آنچه از سوی پروردگارت به سوی تو نازل شد،حق همین است ولی بیشتر مردم نمی گروند(رعد 1)

 

 

- أَفَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَـئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ

 - آیا آن کس که دلیل آشکارى از پروردگار خویش دارد و بدنبال آن شاهدى از سوى او مى باشد و پیش از آن کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود(گواهى بر آن میدهد همچون کسى است که چنین نباشد آن (حق طلبان و حقیقت جویان ) به او(که داراى این ویژگیهاست ) ایمان مى آورند و هر کس از گروههاى مختلف به او کافر شود آتش وعده گاه اوست ، بنابراین تردیدى در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت ولى اکثر مردم ایمان نمى آورند.(هود 17)

 

 

- أَلا إِنَّ لِلّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَلاَ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ

 - در حقیقت این وعده خداست که حق است ولی بیشتر مردم نمیدانند. (یونس 55)

 

 

- وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَـذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُورًا

 - به راستی در این قرآن از هرگونه مثلی گوناگون آوردیم ولی بیشتر مردم جز سر انکار ندارند. (اسراء 89)

 

 

و نیز تعداد زیادی آیه در مورد نادانی و عدم آگاهی اکثریت مردم در قرآن وجود دارد که سورس ها را آورده ایم :

 

(اعراف 187) (روم 6) (سباء 28) (سباء 36) (غافر 57) (روم 30) (نحل 101) (نحل 38) (انعام 37) (یوسف 40) (جاثیه 26) و...

 

همانطور که دیدید تعداد زیادی آیه در باب نادانی اکثریت مردم آمده ،که این نشان دهنده این موضوع است که اصلی ترین شاخصه اکثریت مردم این است که چیزی نمیدانند و ناآگاه اند،دقیقا همان ویژگی که همین امروز هم میتوان آن را مشاهده کرد.

 


حال نگاهی بیاندازیم به چند قسمت از تفسیر نور:

 

- راه هدایت و راه قرآن ملاک است نه راه مردم و اکثریت.(تفسیر نور ذیل آیه 116 انعام)

- در هر جامعه ای افراد مصلح و دلسوز در اقلیت هستند.(تفسیر نور ذیل آیه 116 هود)

- اکثریت دلیل حقانیت نیست،ملاک حق است نه عدد،پس در پیمودن راه حق از کمی افراد نهراسید(تفسیر نور ذیل آیه 116 انعام)

- جلب نظر اکثریت ، گاهی به قیمیت نابودی و انحراف خود انسان تمام میشود.در راه خدا حرکت کنیم هر چند خلاف راه اکثریت باشد.(تفسیر نور ذیل آیه 116 انعام)

و در آخر اینکه اکثریتی که جای حق، در پی حدس و هوس باشند،قابل پیروی نیستند.(تفسیر نور ذیل آیه 116 انعام)

 


اکنون نگاهی هم به تفسیر نمونه داشته باشیم؛

 

بر خلاف آنچه در نظر بعضى مسلم است که اکثریتهاى عددى همواره راه صحیح را مى پیمایند قرآن در آیات متعددى این موضوع را نفى کرده و براى اکثریت عددى اهمیتى قائل نیست ، و در حقیقت مقیاس را اکثریت کیفى میداند، نه کمى دلیل این موضوع روشن است ، زیرا اگر چه در جوامع کنونى براى اداره اجتماع راهى جز تکیه کردن روى اکثریت ندیده اند، ولى نباید فراموش کرد که این موضوع همانطور که گفتیم یک نوع اجبار و بن بست است ، زیرا هیچ ضابطه اى در یک جامعه مادى که خالى از اشکال و ایراد باشد براى اتخاذ تصمیمها و تصویب قوانین وجود ندارد، لذا بسیارى از دانشمندان با اعتراف به این حقیقت که نظر اکثریت افراد اجتماع بسیارى از اوقات اشتباه آمیز است، مجبور به پذیرش آن شده اند چون راههاى دیگر، عیبش ‍ بیشتر است.

اما یک جامعه مؤمن به رسالت انبیاء هیچگونه اجبارى در خود از پیروى نظر اکثریت در تصویب قوانین نمى بیند، زیرا برنامه ها و قوانین انبیاء راستین خالى از هر گونه عیب و نقص و اشتباه است ، و با آنچه اکثریت جایز الخطا تصویب مى کند قابل مقایسه نیست.

یک نگاه در چهره جهان کنونى و حکومتهائى که بر اساس اکثریتها بنا شده و قوانین نادرست و آمیخته با هوسها که گاهى از طرف اکثریتها به تصویب میرسد نشان مى دهد که اکثریت عددى دردى را دوا نکرده است ، بسیارى از جنگها را اکثریتها تصویب کرده اند و بسیارى از مفاسد را آنها خواسته اند.

استعمارها و استثمارها، جنگها و خونریزیها، آزاد شناختن مشروبات الکلى ، قمار، سقط جنین ، فحشاء و حتى پارهاى از اعمال شنیع که ذکر آن شرم آور است از طرف اکثریت نمایندگان بسیارى از کشورهاى به اصطلاح پیشرفته که منعکس کننده نظریه اکثریت توده مردم آنها است گواه بر این حقیقت میباشد.


پاسخ این سؤ الات ناگفته پیدا است ، بنابراین باید اعتراف کرد که تکیه کردن دنیاى کنونى روى اکثریت در حقیقت یکنوع اجبار و الزام محیط است ، و استخوانى است که در گلوى اجتماعات گیر کرده.

آرى اگر مغزهاى متفکر و مصلحان دلسوز جوامع بشرى و اندیشمندان با هدف که همیشه در اقلیت هستند تلاش و کوشش همه جانبه اى را براى روشن ساختن توده هاى مردم انجام دهند، و جوامع انسانى به اندازه کافى رشد فکرى و اخلاقى و اجتماعى بیابند مسلما نظرات چنان اکثریتى بسیار به حقیقت نزدیک خواهد بود، ولى اکثریت غیر رشید و ناآگاه و یا فاسد و منحرف و گمراه چه مشکلى را مى تواند از سر راه خود و دیگران بردارد، بنابراین اکثریت به تنهائى کافى نیست بلکه اکثریت رهبرى شده مى تواند مشکلات جامعه خود را تا آنجا که در امکان بشر است حل کند.


 بله،حقیقت امر این است که اکثریت معیار صحیح بودن ، برتر بودن و حقانیت نیست،بار ها اکثریت مردم از نظر اعتقادات و علم و آگاهی در قرآن مضموم شناخته شدند.

 

در جهان امروز هم شاید اکثریت بودا و یا مسیحی باشند،اما به راستی چرا تفکر نمیکنند و نمی اندیشند؟ امروز جنگ هایی که رخ میدهد،اشغالاتی که صورت میگیرد ، فشار های اقتصادی که به نام تحریم به جمهوری اسلامی ایران وارد می شود ، همه و همه حاصل اجماع اکثریت است.

 

کشتاری که در جنگ ها و شورش ها رخ میدهد دستاورد همان دموکراسی و حقوق بشری ست که اکثریت مردم جهان امریکا و متحدانش را پرچم دار آن میدانند.

در اسلام ملاک هیچ گاه برتری و کمیت عددی نبوده و نیست.

 

حال مفهوم این آیه را بیشتر درک میکنیم؛

 

وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ

و بیشتر مردم هرچند اصرار داشته باشی ، ایمان نخواهند آورد (سوره یوسف 103)

 

حقیقت نامه


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد