حقیقت نامه

حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (ضرب المثل اسپانیائی)

حقیقت نامه

حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (ضرب المثل اسپانیائی)

نامه ای که نوشته نشد

پیامبر مکرم اسلام(ص) قبل از شهادتشان بارها به جانشینی علی(ع) تصریح کردند و بارها فرمودند :

در میان شما امت اسلامی دو چیز گرانبها به یادگار میگذارم،یکی کتاب خدا و دیگری عترتم...به این دو چنگ زنید تا از راه خدا منحرف نشوید...این دو از هم جدا نمیشوند تا اینکه سر حوض کوثر بر من وارد شوند...

بار ها فرمودند:

ای علی! مثل تو نسبت به من مانند مثل هارون است نسبت به موسی...تو وصی و جانشین من هستی...حتی در غدیر صراحتا اعلام کرد که علی جانشین و وصی من است.

اما با این حال ،گویا مدانست که این امت پس از او منحرف میگردد و گویا میدید چنین روزی را که یک میلیارد و 300 میلیون نفر مسلمان ولایت علی(ع) را رها کرده و خلافت ابوبکر و عمر و عثمان را بر امامت علی(ع) ترجیح داده و مقدم میدانند.

به همین خاطر در شبی که بیشتر صحابه در کنار بسترش جمع بودند فرمود:

قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برایتان بنویسم که پس از من گمراه نشوید.

خلیفه ی دوم،عمر بن خطاب که ارتباطش با جریان یهود موضوعی ست کاملا آشکار و هویداست،احساس خطر کرد و ترسید که شاید پیامبر میخواهد سندی کتبی در مورد جانشینی علی(ع) ترتیب دهد.

به همین دلیل با کمال وقاحت و بی شرمی گفت:

همانا این مرد هذیان میگوید!! و در نقلی دیگر: بیماری بر رسول الله چیره شده است...قرآن نزد شماست یا رسول الله و کتاب خدا ما را بس است. (در واقع منظورش این بود که تا کتاب خداوند نزد ماست نیازی به وصیت رسول خدا نیست.)


عمر و کسانی که مخالف قلم و کاغذ آوردن بودند مانع این کار شدند و با کسانی که میگفتند : امر رسول الله باید اجرا شود به مشاجره پرداختند. پیامبر ناراحت شدند و فرمودند:

برخیزید و بیرون روید و نزد من نزاع نکنید.


اسناد:


صحیح بخاری کتاب المرضى، ج 4 ص 7 باب 17
صحیح بخاری کتاب الجهاد ج 2 ص 178 باب 172
صحیح بخاری کتاب جزیه ج 2 ص 202 باب6
صحیح بخاری کتاب مغازی ج 3 ص 91 باب 78
صحیح بخاری کتاب وصیت باب 5 ج 22

صحیح بخاری جزء 14 ص 281

صحیح بخاری جز8 ص 28

صحیح مسلم باب ترک الوصیه لمن لیس له شی جزء ص 8414
سرالعالمین ص 40
الطبقات الکبرى جلد 2 صفحه 243 و 244
مسند احمد جلد 3 صفحه 346
مجمع الزوائد ج 4 ص 390 و 391


اینجا بود که شعله ی فتنه کاملا شعله ور شد و اسلام توسط عمر و در واقع توسط جریان یهود منحرف گشت و امروز حاصل آن شده اینکه برخی اهل سنت که متاسفانه زیاد هم هستند،معاویه و یزید را امیرالمومنین بدانند... بدون شک میتوان گفت که هرچه در عاشورا اتفاق افتاد ریشه در فتنه ای داشت که توسط یهود پایه ریزی و توسط خلفای ناحق به اجرا در آمد.

ابن عباس  پس از این واقعه میگوید:

بزرگترین مصیبت برای اسلام این بود که برخی صحابه بر سر امر صریح پیامبر اختلاف کردند و مانع آن شدند که پیامبر وصیت و مطلبش را مکتوب کند.


صحیح بخاری کتاب علم ج 1 ص 22 - ج 2 ص 14
صحیح مسلم ج 2 ص 14
مسند امام احمد بن حنبل ج 1 ص 325

طبقات کبری ج 2 ص 244


اهل سنت میگویند که این موضوع توهین به خلیفه دوم است چرا که او چنین حرفی را نزده و چنین منظوری را نداشته...بلکه وی با حالت پرسش و دلسوزی گفته: آیا بیماری بر پیامبر چیره شده؟ و آیا او هذیان میگوید؟ ای پیامبر خدا کتاب خدا نزد ماست و نیازی نیست که شما با این حالتان خودتان را به زحمت بندازید!!!


پاسخ ما شیعیان این است:

طبق اسنادی محکمی که بدان اشاره کردیم و از کتب خود برادران اهل سنت میباشد.مشاجره بین صحابه بر سر اجرای امر پیامبر رخ داده و این مشاجره و ممانعت برخی از صحابه از جمله عمر بن خطاب باعث شده که امر پیامبر اجرا نشود.

مگر نه این است که خداوند در قرآن فرموده از خداوند و پیامبرش اطاعت کنید؟

و با استناد به سخن ابن عباس در در صحیحین نیز آمده میتوان گفت که چه آن جمله زشت را عمر بر زبان آورده باشد یا خیر!چه منظورش همانی باشد که ما گفتیم یا نباشد! تفاوتی در اصل قضیه نمیکند...اصل موضوع وصیت نوشتن پیامبر بود که با تلاش عمر بن خطاب که نماینده تام الاختیار یهود بود ، این موضوع محقق نشد.

و ایرادی دیگر که اهل سنت میگیرند این است که اگر چنین اتفاقی افتاده پس چرا علی(ع) واکنشی نشان نداده؟
در جواب این سوال همین بس که بگوییم:امثال عمر و ابوبکر و... جلوی پیامبر مانع اجرای دستوراتش میشدند،از علی که لحظه ای از پیامبر خدا پیشی نمیگرفت چه انتظاری میرفت؟

آری این ها نمونه ای از حقایق تلخ تاریخ اسلام است.


والسلام/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد